« ثواب صلوات بر حضرت فاطمه سلام الله علیها | شهادت امام رضا علیه السلام » |
یسع بن حمزه روایت میکند که در مجلس امام رضا علیهالسلام نشسته بودم و از آن حضرت درباره حلال و حرام سوال میکردند غریبی خدمت امام رسید، سلام کرد و گفت:
«من از دوستداران شما، پدران و اجدادتان هستم، از حج باز گشتهام و خرجی راه تمام کردهام، اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد، زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام».
امام رضا علیهالسلام از او خواست تا بنشیند و کمی صبر کند. پس از رفتن مردم حضرت برخاست، وارد حجرهای شد و پس از چند دقیقه بازگشت. از پشت در دویست دینار به او دادند و فرمودند:«این دویست دینار را بگیر و توشهی راه کن و به آن تبرک بجوی. لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهی»آن شخص دینارها را گرفت و رفت.
یسع بن حمزه میگوید از امام پرسیدم:«چرا چنین کردیدکه شماراهنگام گرفتن دینارهانبیند؟» امام فرمودند:«تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم».
مناقب ج 4ص 360
یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل
اصلا امید نیست به بار قلیل من
هرجا که می روم به در بسته می خورم
این بار آمدم که تو باشی کفیل من
حلول ماه ربیع بر شما مبارک
امان نداد مرا این غم و به جان افتاد
میان سینه ام این درد بی امان افتاد
به راه روی زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد
چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد
کشیده ام به سر خود عبا و می گویم
بیا جواد که بابایت از توان افتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران افتاد
به روی ناقه ی عریان نشسته ، خوابیده
وغرق خواب پدر بود ناگهان افتاد
گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد
که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان افتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد
شعر از حسن لطفی
دوست عزیزم شهادت مولای غریبان بر شما تسلیت باد.
فرم در حال بارگذاری ...