ادیسون به خانه بازگشت ویادداشتی به مادرش دادوگفت: این راآموزگارم دادو گفت فقط مادرت بخواند.مادر درحالیکه اشک درچشمان داشت برای کودکش خواند:فرزندشمایک نابغه است واین مدرسه برای اوکوچک است،لطفاآموزش اورا خود برعهده بگیرید.
سالها گذشت ومادرش ازدنیارفته بود،روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود درگنجه خانه خاطراتش رامرورمیکردکه ناگهان برگه ای درمیان شکاف دیوار اوراکنجکاوکرد. وقتی برگه راخواند،نوشته بود:کودک شماکودن است،ازفردا اورابه مدرسه راه نمی دهیم.
ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس آلوا ادیسون،کودک کودنی بودکه توسط یک مادرقهرمان به نابغه قرن تبدیل شد!
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر،غزل ناب ندارد
همه گویندبه انگشت اشاره!
مگراین عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد؟
توکجایی؟؟شده ام باز هوایی!
چه شودجمعه ی این هفته بیایی؟
به جمالت…به جلالت…دل مارابربایی!
و اماجواب امام زمان:
توخودت!مدعی دوستی ومهرشدیدی که به هرشعرجدیدی،
زهجران وغمم ناله سرایی،توکجایی؟
توکه یک عمرسرودی"توکجایی؟”
تو! کجایی…!!؟
چه کسی قلب توراسوی خدای توکشانده؟
چه کسی درپی هرغصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرهابه دعایم زکنارتوگذرکرد
چه زمانهاکه توغافل شدی ویاربه قلب تونظرکرد…
وتوباچشم ودل بسته فقط گفتی…
تو کجایی؟و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل بانظریاریکی بود،تو بودی…
هرزمان بودتفاوت،تورفتی،تونماندی!
خواهش نفس شده یاروخدایت…
وهمین است که تاثیرنبخشندبه دعایت…
وبه افاق نبرندصدایت…
وغریب است امامت!
من که هستم،تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی به خودت، کاش بیایی…!
جزء18
شاهدان همراه
یَوْمَ تَشهَْدُ عَلَیهِْمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ یَعْمَلُونَ(24- نور)
روزى كه زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنان به گناهانى كه همواره انجام مىدادند، شهادت می دهند.
پیام آیه صریح است و روشن و نیازی به توضیح ندارد؛ تنها چیزی که می توان گفت توجه به هشداری است که در آیه نهفته است. هشدار به کسانی که گناه در خلوت را ساده انگاشته و به راحتی از کنار آن می گذرند غافل از آنکه در مخفی ترین مکانها همواره شاهدانی با ما هستند که گناه، خیانت و جنایت را درک کرده و در آن روز که محکمه عدل الهی بر پا می شود بر علیه ما شهادت می دهند.
جزء19
بتی که پرستش آن بین ما رواج دارد
أَ رَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (فرقان- 43)
آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش برگزیده؟
«هوی» به معنای میل نفس به سوی خواستههای خودش است؛ بدون اینکه آن تمایلات را با عقل خود سنجیده و هماهنگ کرده باشد و مراد از «معبود گرفتن هوای نفس»؛ اطاعت و پیروی کردن آن است؛ بدون اینکه توجهی به دستورات خداوند متعال داشته باشد.(2)
آیه شریفه درباره کسانی سخن میگوید که در کنار آن خدای یکتا، خدای دیگری هم دارند که برخی اوقات و یا همیشه از دستورات او پیروی میکنند. آن خدای دیگر یا بت نتراشیدهای که پیروان زیادی هم دارد همان بت نفس ماست.
هر جا که فرمان یا همان خواست دل با حکمی از احکام الهی در ستیز شد همان جا میتوان فهمید که ما خداپرستیم یا مطیع بت نفسیم. اگر دستور دین را بی محلی کردیم و در پی برآوردن خواهش دل برآمدیم شک نکنیم که بت پرستیدهایم؛ نشان به آن نشان که در دل یا به زبان میگوییم: «چون دلم میخواهد» نه «چون خدا میخواهد»
جزء16
اصلیترین عامل سختیهای آزار دهنده
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نحَْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَعْمَی(124- طه)
آرامش غیر از آسایش است. آسایش راحتی تن است و آرامش راحتی جان. پیام آیه ناظر به سلب آرامش در صورت غفلت از یاد خداست؛ چون بسیارند کسانی که از یاد خدا اعراض کردهاند؛ اما غرق در ثروت و امکانات و آسایشند؛ ولی همانطور که میبینیم و آیه به آن اشاره دارد این افراد از آن آرامش روحی «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »(11) بهرهای ندارند.
اصولاً تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است، دلیل آن هم عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است؛ ولی آن کس که به خدا ایمان دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.(12)
جزء17
ذکر یونسیه نسخه ای برای نجات همه مومنین
وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فىِ الظُّلُمَتِ أَن لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىِّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ(87)فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نجََّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَالِكَ نُجِى الْمُؤْمِنِینَ(88- انبیاء ع)
و یاد كن صاحب ماهى (حضرت یونس) را زمانى كه خشمناك از میان قومش رفت و گمان كرد كه ما زندگى را بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ پس در تاریكىهاى شب، زیر آب و در دل ماهى، ندا داد كه: معبودى جز تو نیست تو از هر عیب و نقصى منزّهى، همانا من از ستمكارانم. پس ندایش را اجابت كردیم و از اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مىدهیم.
«نون» در لغت به معنى ماهى عظیم یا به تعبیر دیگر نهنگ یا وال است.(7) مراد از ذو النون (صاحب ماهى)، یونس پیغمبر علیه السلام است كه از طرف پروردگار بر اهل نینوا مبعوث شد و ایشان را دعوت كرد ولى ایمان نیاوردند. پس از مدتی که ایمانشان نا امید شد نفرینشان كرد و از خدا خواست تا عذابشان كند.
یونس در حالی که از قومش غضبناک بود از میانشان بیرون شد و آنها را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون اینكه از ناحیه خدا دستورى داشته باشد. اما همین كه نشانههاى عذاب نمودار شد قوم او توبه كردند و ایمان آوردند. پس خدا عذاب را از ایشان برداشت و خداوند صحنهاى به وجود آورد كه در نتیجه یونس به شكم یك ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد تا آنكه خدا آن بلیه را از او برداشته دو باره به سوى قومش فرستاد.(8)
جمله « كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» نشان مىدهد نسخه ای که یونس علیه السلام آن را برای نجات خود به کار بست و خداوند او را از گرفتاری رهایش کرد جنبه اختصاصی نداشته است. بسیارى از حوادث غمانگیز و گرفتاریهاى سخت و مصیبتبار مولود گناهان ماست.
جزء14
تنها گروهی که از رحمت پروردگار نا امیدند
وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ(56- حجر)
چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید میشود؟!
مخلصین کسانی هستند که ابتدا ایشان خود را برای خدا خالص کردند آنگاه خدا هم آنان را برای خود خالص گردانید؛ یعنی غیر خدا کسی در آنها سهم و نصیبی ندارد و در دلهایشان محلی که غیر خدا در آن منزل کند باقی نمانده است و آنان جز به خدا به چیز دیگری اشتغال ندارند
آیه چنین میفهماند که یأس از رحمت پروردگار ویژگی خاص گمراهان است.(5) زیرا گمراهان، خدا را به درستی نشناختهاند و پی به قدرت بیپایانش نبردهاند؛ خدایی که از ذرهای خاک، انسانی چنین شگرف میآفریند و از نطفهای ناچیز، فرزندی برومند به وجود میآورد؛ درخت خشکیده خرما به فرمانش به بار مینشیند و آتش سوزانی را به گلستانی تبدیل میکند، چه کسی میتواند در قدرت چنین پروردگاری شک کند یا از رحمت او مأیوس گردد؟!(6)
جزء15/اسراء/23
وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً[1]پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی
یعنی در زمان پیری که بیشترین نیاز را به فرزندان دارند نباید حتی به اندازه اف گفتن دل آنان را به درد آورد.
دراين آيه خداوند متعال نيكي به والدين را بلافاصله بعد از مساله توحيد قرار داده و اين هم رديف بودن دو موضوع بيانگر آن است كه اسلام تا چه حد براي پدر و مادر احترام قائل بوده و دستورات لازم در خصوص احترام به والدين و حق شناسي و عواطف انساني در حق والدين را صادر مي نمايد.دراحاديث فراواني نيز به اين مسئله تاكيد فراوان شده ؛ چنانكه
یامبر(ص) فرمود:«کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».(گنجینه جواهر )
و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند».(نهج الفصاحة)
در حدیث دیگری فرمود:«کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده میشود و از نیکوکاران نوشته شود.(مستدرک الوسائل، ج 2)
حضرت محمد(ص) فرمود:«سه گروه هستند که انسان شقی و بدبخت محسوب میشوند:هر کس نام مرا بشنود و صلوات نفرستد، کسی که ماه رمضان را درک کند،ولی کاری نکند که رحمت الهی نصیب او شود و کسی که یکی از والدین خود را در پیری درک نماید،ولی در حق آنها کوتاهی کند».(جامع الاخبار)
رسول خدا(ص) فرمود:در روز قیامت،نیکوکارتین افراد کسی است که پس از مرگ والدین،برای آنان خیرات و مبرّات را انجام دهد و آنان را فراموش نکند
<< 1 ... 19 20 21 ...22 ...23 24 25 ...26 ...27 28 29 ... 33 >>